عضو کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس در گفتگوی اختصاصی با هادی مرادی :
بودجه پژوهشی دانشگاهها؛ تا رسیدن به برنامه توسعه فاصله داریم
اشاره: با گسترش دانشگاهها، نه تنها نیروی انسانی مورد نیاز جامعه تربیت می شود بلکه زیرساختهای فکری و فرهنگی جامعه برای
برخورداری از روشها و فناوریهای نو نیز فراهم می گردد. آموزش عالی می تواند مؤثرترین روش سرمایه گذاری در منابع انسانی باشد که با آموزش، دانش افزایی، ارتقای نگرشها و مهارتها، بسترهای فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی لازم را برای توسعه ملی فراهم می سازد. در ایران نیز آموزش عالی با فراز و نشیبهایی روبه رو بوده است؛ از این رو برای بررسی بخشی از مشکلات آموزش عالی و بیان راهکارهای حل آن، با دکتر علی سرافراز یزدی، عضو کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس گفت و گو کرده ایم که در ادامه می آید.
* آقای دکتر، بسیاری معتقدند نظام آموزش عالی ما با برنامه ای سنجیده همراه نیست و به نیازهای واقعی جامعه پاسخ نمی دهد. دلیل چیست؟ **ببینید، نظام آموزش عالی کشور ما به یک تحول نیاز دارد و آن هم در این بعد که باید یک ارتباطی تنگاتنگ بین دانشگاه و اجتماع برقرار کند. در حقیقت، دانشگاهها باید پاسخگوی نیاز اجتماع ما باشند؛ البته این کار تا اندازه ای از گذشته تا به امروز انجام شده، ولی آن چه امروز توقع ما را بیشتر می کند، این است که بتوانیم در مورد نیازهای صنعتی- اقتصادی و علمی- فرهنگی جامعه به طور مداوم از دانشگاهها کمک بگیریم. بدین معنا که مشکلات روزمره جامعه به دانشگاه منعکس شود و دانشگاه از طریق طرحهای
تحقیقاتی بتواند آنها را حل کند. اکنون یک دانش آموخته دانشگاه 2 یا 3 سال بعد جای خود را در اجتماع پیدا می کند و برای آن مفید واقع می شود، اما در شروع کار مقداری به تمرین و ممارست و زمان نیاز دارد. به همین خاطر، ممکن است درسهایی را که در دانشگاه خوانده کاملاً با نیازهای جامعه منطبق نباشد و باید زمانی طی شود تا خودش را با واقعیتهای اجتماع هماهنگ سازد و از اطلاعات دانشگاهی اش برای پیشبرد آنها استفاده کند اما اگر در دانشگاه و در خلال درسها و طرحها بتوانیم مشکلات روزمره اجتماع را به دانشگاه و دانشجویان منتقل کنیم، این فرد به محض ورود به اجتماع، آن تجربه مقدماتی را همراه خودش برای رفع مشکلات می آورد؛ البته اصلاحاتی باید در بخشهای علمی دانشگاه صورت گیرد. برای مثال، برگزاری کلاسهای کارآموزی در کنار درسهای دانشگاهی، می تواند بسیاری از مشکلات آینده کاری دانشجویان را حل کند. * شمار زیادی از دانش آموختگان ما با مشکل بیکاری روبرو هستند و یا در حرفه هایی غیر از تخصص خود مشغول به کار می شوند. بدین ترتیب، سالها تلاش آنها و حتی بخشی از ثروت مادی و معنوی جامعه به هدر می رود. ** در کشور ما مقوله بیکاری و تناسب بین کار و رشته تحصیلی با وظیفه ای که دانشگاه دارد، دو مقوله کاملاً متفاوت از هم است. دانشگاههای ما مکلف نیستند به فکر کار آینده دانشجو باشند. وظیفه اصلی دانشگاه، تربیت دانشجو در بخشهای مختلف است و بخشهای کاریابی هستند که باید با هماهنگی هایی که با دولت انجام می دهند، مشخص کنند که واقعاً نیاز جامعه چیست و آن وقت برای تربیت افراد متخصص در آن رشته ها به دانشگاهها مراجعه کنند. در حقیقت، آموزش عالی زمینه های علمی را برای علاقه مندان فراهم می کند، اما مسأله کاریابی و اشتغال مقوله ای است که باید دولت برای آن فکری بکند و ارتباطی به دانشگاه ندارد. اما عدم تناسب بین تحصیلات و شغل افراد در همه جای دنیا وجود دارد در دانشگاه باید امکانات ارتقای علمی را برای مردم فراهم کنیم و این دولت است که باید به نیازهای اجتماع پاسخ دهد. * برنامه ریزی آموزش عالی به منظور پاسخ گویی به تقاضای بازار کار برای نیروی انسانی ماهر و متخصص، از توجه خاصی هم در کشورهای پیشرفته و هم کشورهای در حال توسعه برخوردار بوده است. ** در اکثر کشورها افراد قبل از ورود به بازار کار معمولاً دارای تحصیلات در حد کاردانی کشور ما هستند؛ یعنی حرفه را با یک دانش اولیه آموخته اند و وقتی وارد بازار کار می شوند، دقیقاً آن را تجربه کرده اند؛ یعنی فاصله بین یک مهندس و یک کارگر معمولی پر می شود. در این کشورها افراد قبل از ورود به بازار کار در داخل هنرستانها و کالج های کاردانی دوره های کاردانی را گذرانده و بعد وارد بازار کار می شوند. در ایران این مشکل جدی وجود داشت و در گذشته وقتی فرد دیپلم میگرفت، دارای هیچ حرفه و هنری نبود و وقتی وارد اجتماع می شد، از صفر باید شروع می کرد که این یک نقص بزرگ محسوب می شود؛ ولی خوشبختانه مشاهده می کنیم که در سالهای اخیر مراکز فنی و حرفه ای در کشور توسعه زیادی یافته و با اقبال زیادی هم مواجه بوده اند و میبینیم که جوانان ما با علاقه زیادی به سمت کاردانی می روند برای این که در آن جا حرفه و هنر یاد بگیرند. از این طریق، از داوطلبان ورود به دانشگاه نیز کاسته می شود، فرد وارد مراکز کارآموزی می شود و پس از خروج از آن، یک شاغل باسواد است که تجربه قبلی نیز دارد. تأکید دولت و مجلس هم بر افزایش مراکز فنی و حرفه ای در سراسر کشور است. امیدواریم بتوانیم به جایی برسیم که طی 10 ، 15 سال آینده، این حرفه های فنی و حرفه ای در دست افراد بی سواد نباشد. * زیاد شدن مراکز دانشگاهی طی 20 سال گذشته (ظهور دانشگاه آزاد مؤسسات غیرانتفاعی- پیام نور و مراکز علمی کاربردی) چه تأثیری در روند مثبت یا منفی آموزش عالی کشور داشته است؟ ** ما یک مشکل جدی فرهنگی داریم. خانواده ها و جوانان ما به این فکر می کنند که حتماً باید به دانشگاه راه پیدا کنند و مدرکی بگیرند. یعنی تمام خوشبختیهای خود را در ورود به دانشگاه می بیند که این یک فرهنگ اشتباه است. در دنیا که نگاه می کنیم، می بینیم یک دانش آموز در دوران کالج (دیپلم) وقتی درسش تمام می شود معمولاً دانشگاهها سمینار می گذارند و از آنها دعوت می کنند که بیایند و دانشگاه را ببینند و به سمت دانشگاه تشویق شوند، ولی آنها نمی آیند. شاید کمتر از 30 درصد از جوانهای آمریکایی یا انگلیسی مایلند به دانشگاه بروند- یعنی فرد در همان کالج که درس خوانده و دیپلم یا فوق دیپلم گرفته، حرفه ای را نیز یاد گرفته است (در هر زمینه) با همان حرفه وارد اجتماع می شود و کار و زندگی می کند و به سمت دانشگاه نمی رود. آن عده ای هم که به سمت دانشگاه میروند، واقعاً می خواهند مدارج علمی بالا را طی کنند و افراد محققی شوند، اما در کشور ما چنین نیست. در گذشته که مبنای فنی و حرفه ای وجود نداشت، جوان مجبور بود سیکل را ناقص طی کند، دیپلم بگیرد و سپس وارد دانشگاه شود ولی الان که بستر آموزش فنی و حرفه ای فراهم شده، فرد می تواند حرفه ای را یاد بگیرد و وارد دانشگاه شود. با وجود این، باز هم می بینیم که خانواده ها هزینه می کنند و فرزندشان را برای تحصیل به دانشگاههای خارج از کشور می فرستند که پس از گذراندن آن همه سختی و گرفتن مدرک، وقتی به کشور برمی گردد، می بیند برایش کار نیست یا آن مدرک در ایران دارای جایگاه مناسبی نیست. بنابراین، وجود دانشگاه آزاد- غیرانتفاعی، پیام نور و... باعث می شود بسیاری از مشکلات ناشی از خروج دانشجو از کشور گرفته شود. *ولی به نظر می رسد دانشجو در این شرایط به سطح علمی شایسته ای دست نمی یابد؟ ** درست است، ولی باید دید آیا سطح علمی دانشگاههای خارج از داخل بهتر و بالاتر است یا کمتر. باید گفت، بسیاری از دانشگاههایی که جوانان ایرانی برای ادامه تحصیل در آنها به خارج می روند، سطح علمی بسیار پایین تری از همین غیرانتفاعی ها و پیام نور ما دارند، اما جوان ایرانی به خاطر فشار خانواده و فامیل- حفظ حیثیت و چشم و هم چشمی- هیچ راه دیگری به جز دانشگاه پیش پای خود نمی بیند، به همین خاطر برای ادامه تحصیل به خارج می رود و پس از چند سال که با مدرک برمی گردد، با مشکل جدی کاریابی مواجه می شود. بنابراین، توسعه این دانشگاهها از این جهت مهم هستند که محیط تحصیل را برای همه افراد فراهم می کنند، به طوری که در سال گذشته از مجموع یک میلیون و 250 هزار داوطلب کنکور، 980 هزار نفر به دانشگاه راه پیدا کردند. * اگر به همین شکل دانشگاهها را افزایش دهیم، دیگر کنکور لازم نیست و هر کس که بخواهد می تواند وارد دانشگاه شود، آن وقت بحث کیفیت مطرح می شود. ** در این شرایط، مراکز استخدامی قبل از پذیرش نیرو ارزشیابی تحصیلی می کنند و انواع آزمونها را می گذراند و بهترین را از بین داوطلبان گزینش می کنند. در این صورت شایسته سالاری و توانایی علمی جای خود را باز می کند و توجه به مدرک ارزش خود را از دست می دهد. * ایران کشوری جوان، رو به رشد و با نیاز روزافزون به نیروهای متخصص، جوان و کارآمد است، اما در عین حال کشور ما با مشکل بزرگی در عرصه دانشگاه و علم با عنوان فرار مغزها مواجه است... ** در برهه ای از زمان این مطلب صادق بود، در سال 59 و اوایل جنگ، فرار مغزها معنی داشت، چون اوایل انقلاب و دوران جنگ بود؛ نه کارخانه ای، نه دانشگاهی و... اوضاع کشور به هم ریخته بود و افراد اغلب به خارج میرفتند. در آن زمان مشاهده می کردیم که برای مثال در اکثر شهرهای کشور پزشکان هندی و بنگلادشی مشغول به کار بودند. در آن زمان میگفتیم فرار مغزها نباید صورت بگیرد و بیگانگان در کشور فعالیت کنند. اما امروز به برکت انقلاب در اکثر زمینه های علمی، اقتصادی، پزشکی، هسته ای و... در حد خودکفایی و اشباع هستیم؛ مثلاً در زمینه پزشکی به لطف پیشرفت دانشکده های پزشکی امروز در سراسر ایران حتی یک نفر پزشک خارجی نداریم؛ یعنی پزشکان ما از بیکاری گله دارند. حالا اگر امروز پزشکان جوان ما از کشور خارج شدند، این فرار مغزها نیست؛ ما در این زمینه اشباع شده ایم و نمی توان به این روند فرار مغزها گفت، بلکه آن را باید صدور مغزها نامید. * اما آمارها چیز دیگری را نشان می دهند. ** البته، در مواقعی دانشگاهها نیرو دارند و به نیروهای کیفی بی توجهی می شود، یعنی احساس نیاز نمی کنند. در اینجا، بحث توجه مطرح می شود. گاهی در ایران زیاد به محقق یا متخصص توجه نمی شود و در چرخه اداری کشور سرگردان می شود، در نتیجه راهی جز خروج از کشور نمی بیند. ما در این بعد ضعف داریم و باید مراکز تحقیقاتی و آزمایشگاهی را به طور ویژه برای نخبگان تجهیز کنیم * در بسیاری از کشورها وظیفه آموزش را کالجها برعهده دارند و دانشگاههای بزرگ برای اهداف تحقیقاتی جهت یافته اند. چرا دانشگاههای کشور به لحاظ تحقیقاتی این جهت یافتگی را ندارند؟ ** درست است. البته این موضوع در چند دهه قبل بیشتر به چشم می آمد؛ یعنی دانشگاههای ما شبیه دبیرستانهای بزرگ بودند و فقط لیسانس تربیت می کرد و دانشجو برای اخذ مدرک دکترا به خارج می رفت. اکثر دانشجویان که به خارج می رفتند برنمی گشتند؛ یعنی ایران پایه ای شده بود برای تربیت نیرو تا مقطع لیسانس. در دهه های اخیر، بیشترین تلاش ما این بود که تقریباً در همه رشته ها لیسانس و فوق لیسانس و دکترا داشته باشیم و سطح آموزش و تحقیقات کشور را به استانداردهای جهانی نزدیک کنیم. ما اکنون دیگر بورسیه به خارج نمی فرستیم، چون در ایران فضای کار داریم. برای نمونه، یک دانشجوی دکترا در زمان فارغ التحصیلی حداقل باید یک مقاله در مجلات معتبر خارجی ISI چاپ کند؛ یعنی او نمی تواند کار تکراری انجام دهد، باید یک کار نوین بکند. پس با توسعه رشته های فوق لیسانس و دکترا، کشور وارد کار تحقیقاتی شده است؛ چنانکه امروز ارتباط تنگاتنگ دانشگاههای مهم کشور را با صنایع نظامی - دفاعی پزشکی و غذایی به صورت گسترده مشاهده می کنیم که با ایجاد طرحهای تحقیقاتی مشترک، با هم همکاری می کنند. * چه میزان از درآمد ناخالص ملی صرف تحقیقات میشود؟ ** سهم پژوهش و تحقیق از درآمد ناخالص ملی در ایران در مقایسه با دیگر کشورها بسیار ناچیز است، ولی آن چه در بودجه 86 از آن دفاع کردیم، حداقل 5/1 درصد از درآمد ناخالص ملی برای تحقیقات است که در برنامه پنج ساله چهارم آمد و تا پایان برنامه که سال 88 است، باید 3 درصد از درآمد ناخالص ملی صرف این بودجه شود. بودجه سال گذشته، 48 صدم درصد از ناخالص ملی بود و امسال نیز آن چه در بودجه شفاف است، نزدیک به نیم درصد است. همچنین، چیزی که به طور کلی در بودجه آمده و به دولت اجازه داده از سایر منابع عمومی در بودجه تحقیقاتی وارد کند، به 2/1 درصد می رسد که باز هم تا برنامه اصلی فاصله داریم. این یک چالش بین مجلس و دولت است و یک تقاضای جدی از طرف بخش پژوهشی. تأکید مقام معظم رهبری هم بر افزایش جدی و با برنامه این بودجه است. * با همه لزوم توجه به تحقیقات و پژوهش، بسیاری از دانشجویان ما معلومات نظری دارند و همانند دبیرستان به حفظ مطلب می پردازند، در حالی که در دانشگاه عکس این مطلب باید صادق و دانشجو خود جوینده مطالب باشد. ** بخشی از مطالب حفظی است که باید حفظ شود، بخشی هم در زمینه های دیگر مثل پژوهش - تحقیقات - کارآموزی. در مقطع کارشناسی این مشکل هست که باید بیشتر در برنامه ریزی، نوع تعلیم، نوع خواستن درس از آنها نوع دادن مأموریت به آنها و... دقت کنیم. * با وجود تحولات چشمگیری که در آموزش عالی کشور به وجود آمده، گفته می شود همچنان فاصله زیادی با نظامهای پیشرفته آموزش عالی جهان داریم. این نکته را چگونه ارزیابی می کنید؟ ** این حرف نمی تواند درست باشد. کیفیت علمی دانشگاههای ما در داخل در حد بسیار بالایی است. همان درسهایی که در دانشگاه خارج تدریس می شود، ما هم داریم. مدارک دانشگاهی ما نیز بسیار معتبر است به نحوی که هر دانشجویی که از ایران لیسانس و یا دکترا و یا بورسیه میگیرد، به راحتی با همان مدرک در خارج از کشور یا مشغول به کار و یا مشغول به تحصیل می شود. البته سابقه علمی در دانشگاههای غرب بسیار بیشتر است و در مقاطعی به بیش از 200 سال می رسد. در آنجا همه امکانات تحقیقاتی مهیاست، ارتباط بین صنعت و دانشگاه برقرار است، بودجه دانشگاهها را صنعت می پردازد. آنها توانسته اند مشکلات را حل کنند و ما هنوز در شروع کار هستیم و من معتقدم بودجه دانشجوی دکترا و یا فوق لیسانس ما را دولت نباید بدهد، بلکه آن شرکت و یا جایی که به تحقیقات نیاز دارد باید بودجه را تأمین کند و ما برای او تحقیق کنیم.