تفاوت سیاستمداران با انسانهای عادی در این است که آنها دارای دو عمر مجزا هستند،یک عمر سیاسی و یک عمر بشری که البته در مورد این آخری با همه آدمیان مشترک می باشند.اما گویا استثنایی در این مورد برای سیاستمداری هوشمند و زیرک در حال ورق خوردن بود.هاشمی رفسنجانی مرد تمامی میدانهای سخت و پر پیچ و خطر انقلاب که یکه تازی او در بسیاری از عرصه ها ،کار را بر دشمنان نظام بسی تنگ کرده بود.هر چند او وارد هشتمین دهه از تاریخ زندگانی خود می شد ولیکن حدس زده می شد که حکم بازنشستگی سیاسی وی حداقل در این دنیا امضا نمی شود! همین شخص در عرض یک سالی که گذشت دو بار و در دو موقعیت حساس پای به قم نهاد.بار اول در اوج تبلیغات جهانی علیه ایران بواسطه فعالیتهای صلح امیز هسته ای دیدار با مراجع و علمای اعلام را پیشه خود ساخت که البته دو سه روزی هم طول کشید و بار دوم نیز عیادت از برخی علما شامل حضرات ایات فاضل لنکرانی و مشکینی.اما نکته مهم در سفر دوم قبول زحمت سخنرانی در پایان همایشی بود که اندی سالی است توسط مردم قم در سالروز قیام پانزده خرداد بصورت یک راهپیمایی نمادین برگزار می گردد.اینکه ایشان چگونه پس از سالها در جمع مردم قم حاضر به سخنرانی شد چندان مهم نیست چه اینکه ایشان قبلا در همایشهای کنترل شده که عمدتا توسط سازمان تبلیغات اسلامی و بیشتر در جمع طلاب تبلیغی صورت می گرفت،حضور می یافت ،ضمن اینکه قرار بود در همان روز بعد از سخنرانی در جمع مردم قم به فاصله چند ساعت در جمع طلاب و روحانیون سازمان تبلیغات نیز حضور یافته و سخنرانی کند.شاید برآورد ایشان از حضور در جمع مردم قم همانند همایشهای سازمان تبلیغات ،سخنرانی در فضایی غیرملتهب و همراه با ارامش بود و لیکن تمامی این محاسبات غلط از کار در امد و همانند تصمیم ایشان برای حضور در انتخابات ریاست جمهوری تقدیر بدون توجه به سرنوشت ایشان رقم خورد.اما چه کسانی برای اولین بار پس از پیروزی انقلاب اسلامی جرات تعرض به شخص ایشان را پیدا کردند.در همان ابتدای کار انگشت اتهام بسوی شاگردان یک موسسه آموزشی نشانه رفت!چه اینکه یکی از اعضای شورای شهر (توجه کنید با اعضای شورای تامین استان اشتباه نشود)نسبت به بروز اختلال در مراسمی که هنوز برگزار نشده بود ،هشدار داده بود.البته کاری بدین موضوع نداشته باشید که این هشدار در چه فاصله زمانی و مکانی!!!داده شده زیرا نکته مهم ارتباط تنگاتنگ و کاری ایشان با همان موسسه آموزشی است و البته مهم نیست که ایشان سردبیر یک هفته نامه متعلق به همان موسسه است و باز هم بی خیال این مطلب باشید که ایشان در اخرین یادداشت خود در این نشریه به صراحت خواستار عدم تایید صلاحیت سه روحانی شاخص نظام ( که البته از روی اتفاق آقای هاشمی نیز جزو یکی از آنان است) از سوی شورای نگهبان در انتخابات آتی مجلس خبرگان رهبری شده بود.شورای تامین استان نیز که توسط یک معلم دیپلمه هدایت و راهبری می شود و اوج درایت و هوشمندی آنان در قضیه دراویش گنابادی به رویت کلیه ساکنین روی زمین رسید دست روی دست گذاشته و بی خیال گفته ها و شایعات در این مورد شدندو وقتی بخود آمدند که دیگر کار از کار گذشته بود.البته شورای تامین استان قم برخلاف استانهای دیگر به پیش بینی وقوع حوادث قابل انتظار معتقد نیست و تز این آقایان راهبری و هدایت حوادث پس از وقوع آن می باشد که البته در جای خود واقعا قابل تقدیر است!با اینحال شخص هاشمی که از بروز این اتفاق نادر یکه خورده بود ،سخنرانی تازه شروع شده خود را به نحوی جمع و جور کرد و سریع از محل حادثه دور شده و با لغو تمامی برنامه های باقیمانده خود در قم سریعا عازم تهران شد و گویا نامه گزارش گونه ای از این حادثه تقدیم رهبری نموده اند.شرح قصه کم وبیش همین بود که از منظر شما گذشت اما کالبد شکافی جریان نو ظهور تمامیت خواه !شاکله این جریان حول و حوش همان موسسه آموزشی انسجام یافته است هرچند این موسسه به عنوان پوششی برای عوامل اصلی این جریان بکار گرفته شده است ولیکن با واکاوی فعالیتهای صورت گرفته در چند سال اخیر توسط اعضای مطرح این جریان ،بقیه افراد پشت پرده نیز براحتی قابل شناسایی هستند.استراتژی این افراد حرکت با چراغ خاموش در فضاهای سیاسی اندود شده جامعه امروز ایران است که البته احتمال برخورد با خودی و غیر خودی در ان مشهود است.شاخه های منشعب از این جریان در تمامی لایه های اجتماعی ایران رسوخ بی اندازه ای پیدا کرده اند به نحوی که با کوچکترین اشاره سرشاخه ها ،موجی از لایه های زیرین ،آرامش بیرونی جامعه را برهم می زند.اعتقاد ناب به حکومت اسلامی ونه جمهوری اسلامی آنها را در زمره اتوریته گرایان قرار داده است.
بعدها ابعاد بیشتری از این جنبش درون گرا را تشریح خواهم کرد.فعلا برای خوشامد گویی فعالیت دوباره ام کافی به نظر می رسد .پیروز باشید